سلامی مجدد
دوستان زمان ثبت نام یادتان هست ؟
چه شور و حالی بود و چه تکاپویی برای تمام شدن مراحل ثبت نام با اون نقشه ای همراه نام نویسی به همه مون دادند ، یادتونه چطور وارسی میکردیم که زودتر مکان های مورد نظر را پیدا کنیم ، بازم چون نمیدونستیم میپرسیدم که بعد این امضاء کجای باید بریم ، وای که شورو حلی بود من که گاهی اوقات به آرشیو خاطراتم میرو و کتابچه افکارم را با دقت نگاه میکنم هیچ یک از روزهای دانشگاه از خاطرم فراموش نمیشه .
آخ که شب اول چه شبی بود ...... یادش بخیر .خوب طبیعی بود هم خونه ای تو که از قبل نمیشناسی ، اونم تو شهر غریب .
من هر می پرسید اون بنده خدا خیلی سرد جواب میداد ، خوب من تا کی میتونستم سوال کنم . چشمتون روز بد نبینه ساعت 7 غروب خوابیدیم .
ساعت 12 دیگه خوابمون نمیگرفت واییییییییییییییی تا خود صبح منو این دوستم بیدار بودیم ، چند دفعه چای دم کردم اما این دوست مون اهل چایی نبود و من تا ته قوری چایی هارو خوردم .
شما چطور بود اولین روز ورودتون ؟
تاز این داستان او روز خیلی بیشتره باشه که به فرصت مینویسم ارسال میکنم .
آرزوی سلامتی همه شما دوستان خوب .
|